دلی که بردی
تو شبـ بیـ ستارهـ امـ دلمـ بهـ چشماتـ راضیهـ
تو اینـ سکوتـ بیـ دلیلـ وقتـ ترانهـ بازیهـ
منیـ کهـ چشمایـ تو رو بهـ همهـ دنیا نمیدمـ برایـ ناز اونـ چشاتـ از همهـ دنیا بریدمـ
حقیقتهـ قصهـ یـ ما ترانهـ هامـ فدایـ تو گلهایـ سرخـ پر پر لایـ کتابـ برایـ تو
حالا چیـ شد هر چیـ کهـ بود...
میونـ عشقـ منـ وتو یهـ خاطرهـ شد واسهـ منـ تو اینـ شبهایـ سوتـ و کور
میـ خوامـ دلیـ که بردیـ ازتـ پسشـ بگیرمـ
نظرات شما عزیزان:
من از بازی نور در وادی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم…
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم…
+ ||سه شنبه 24 مرداد 1391 || 12:57 || رسپینا
|